مادرم دلم برات خیلی تنگ شده .....
برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست
برای تويی كه احساسم از آن وجود نازنين توست
برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است که شاید برگردی..
برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...
برای تويی كه ندیدنت سخت ترين شكنجه من است......
برای تويی كه یادت معنای بودنم است و
برای تويی كه نبودنت معنای سوختنم است..
برای تویی که تنها آرزویم دوباره دیدنت است..
بگو مادرم بگو کجایی...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت میگذاشتم و
همه دردهایم را به گوش تو میرساندم..
باران که می بارد :
مادری باید باشد که به تو بگوید چترت را برده ای ؟
مادری که نگرانت باشد حتی نگران اینکه زیر باران به این لطیفی
خیس
شوی …
مادری باید باشد
اما باران می بارد و کسی به من نگفته چترت
را برده ای ؟
…
اصلا همه ی اینها بهانه ایست که وقتی باران می بارد یکبار دیگر یاد
تو بیفتم مادر..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی