نی نی انتظار

دوشنبه 92/10/23

نوبت سونو داشتم . داروها باید ادامه پیدا کنه تا روز پنج شنبه 26 دی که دویاره سونو بشم . باید  واکسن هپاتیت بزنم . حالم خوبه . . . . . . .       ...
1 بهمن 1392

شنبه 92/10/28

باز هم نوبت سونو ..... فولیکول 20 و ....... دکتر گفت عزیزم واسه عمل اماده شو احساس ترس و تنهایی تا خونه همش گریه گردم ..... ...
1 بهمن 1392

دوشنبه 92/10/30

دوشنبه عمل پانکچر انجام شد خیلی ساده تر از اونی بود که فکر میکردم . صبح ساعت 4 حرکت حردیم به سمت مقصد ..... تمام شب قبل نخوابیدم . ترس ترس ترس ساعت 6 رسیدم مرکز حالا اضطراب اضطراب اضطراب خدایا به دادم برس ..... 3و 2و 1 خوابیدم یه خواب شیرین چشمامو باز میکنم وی تخت خوابیدم توی اتاق ... باز هم تنهام .... اجازه ندادن بیاد داخل اتاق .... و سرانجام 5 تا تخمک   ...
1 بهمن 1392

فردا روز انتقال ......

چهارشنبه 92/11/02 باید برم برای انتقال محیا جونم تمام ثانیه ها به یادت هستم نمیدونم چرا ؟؟؟؟؟؟؟ لحظه به لحظه برات دعا کردم و میکنم مواظب خودت باش محیای مهربون التماس دعا امیدوارم به لحظه های روشن برسم   ...
1 بهمن 1392

مراجعه به مرکز و سونوگرافی

همه چی داره خوب پیش میره ..... 92/10/18 چهارشنبه نوبت ویزیت داشتم سینافکت روزی 10 واحد + 2 تا فوستیمن +2 تا مریونال + داستینکس دو  روز در هفته نصف قرص+فولیک اسید+آسپرین دوشنبه ی هفته ی بعد مجدد نوبت سونو دارم التماس دعا ...
24 دی 1392

سینا فکت

از روز جمعه 92/10/6 روزانه 30 واحد سوپر فکت تزریق میکنم . آسپرین+فولیک اسید+LD فعلا ادامه داره تا پایان بسته ی LD ...... و روز 2 یا 3 پری مجدد ویزیت و سونو دارم . رژیم لاغری ادامه داره بدون هیچ موفقیتی و هنوز خسته م ........ یه دیواره یه دیواره یه دیواره...............   ...
7 دی 1392

فقط میخوام بنویسم ....

فقط میخوام بنویسم ولی نمی دونم چی ؟  یه دنیا حرف ناگفته دارم یه دنیا گله یه دنیا شکایت یه دنیا حسرت تنهایی مثل خوره دارم وجودم رو از بین میبره . احساس خلا ء میکنم .... خیلی تنهام .... این روزها همش دلم هوای مامانمو میکنه شاید گفتن این حرف از زبون یک زن 31 ساله عجیب باشه ولی دلم بوی مامانم رو میخواد . دلم میخواد ساعتها باهاش حرف بزنم از اتفاقاتی که نمیتونم هضمش کنم نمیتونم به کسی بگم ... از نیاز ها از خواسته ها و هزاران هزار درد و دل.... یادش بخیر مامانی چه روزهایی داشتیم با هم .... رفتی و من و با یه دنیا حسرت تنها گذاشتی ... ...
5 دی 1392

مادر یعنی ....

مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته ، صبوری! مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده ،دلواپسی! ... مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه بیداری ! مادر یعنی خستگی تنی خسته که عمری خود را فدا کرد مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن و نوازشگر همه سالهای دلتنگی فرزند مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن.... مادر عشق است........خدایا خودت بشنو صدای دل همه مادران رو ...   ...
26 آذر 1392